در دهههای اخیر، بهره مندی از قدرت نرم به عنوان یکی از نشانههای بلوغ و قدرتمندی حکومتها برای پیشبرد امیال و اهداف سیاسی و فرهنگی مطرح شده است. این نکته موجب شده است دولتها بیش ازپیش در امر سیاست گذاری هنر و رسانه و تعامل با چهرههای هنری، دقت عمل داشته باشند و در این زمینه سرمایه گذاریهای کلان انجام دهند.
چنین است که مثلا سینمای هالیوود به عنوان نماد هنر ایالات متحده آمریکا به یک دستگاه قدرتمند تبلیغاتی برای تبیین و توجیه سیاستهای فرهنگی، دیپلماسی و حتی نظامی دولت آمریکا بدل میشود. مثلا اگر قرار باشد ارتش آمریکا به کشوری حمله نظامی کند، ابتدا چند فیلم و سریال درباره محور شرارت بودن آن کشور ساخته میشود تا اذهان عمومی بتواند جنایت آمریکا در هجوم به کشور مدنظر را بپذیرد و حتی برای جنگ، دلایل اخلاقی و انسانی بتراشد.
اینک با تعمق در جریان تولیدات هنری درون کشورمان در سالهای اخیر و به ویژه با دقت در کنشهای سیاسی و اجتماعی چهرههای هنری و رسانهای در آشوبهای چند ماه گذشته، این پرسش پدید میآید که چرا ما به اهمیت قدرت نرم کم توجه هستیم؟ همین غفلت از اهمیت قدرت نرم سبب میشود خروجی جریان اصلی سینما و موسیقی و رسانه کشورمان در تقابل با فرهنگ عمومی و سیاستهای کلان کشور قرار بگیرد و برخی چهرههای هنری رسانهای مشهور کشورمان مدام به تشنج آفرینی، حاشیه سازی و موضع گیری علیه نظام حاکم سرگرم باشند.
در حقیقت کاستیهای موجود در بافت و ساختار فرهنگی و هنری کنونی کشور به گونهای است که بیشتر چهرههای هنری و رسانهای را به سمت مخالف خوانی مداوم و همیشگی سوق میدهد؛ اما این پرسش به وجود میآید که دقیقا چه عامل یا عواملی موجب مخالف خوانی مداوم سلبریتیها در ایران است. به اعتقاد بنده، این عوامل، چهار مورد هستند:
۱. سیاستهای خرد و کلان دستگاههای فرهنگی کشورمان در اتکا به سلبریتیها سبب شده است بیشتر این چهرهها از موقعیت بی بدیل اجتماعی برخوردار شوند؛ اما ذرهای از این اعتبار اجتماعی را برای پیشبرد سیاستهای کلان و اعتلای کشور هزینه نکنند. یک رابطه یک طرفه که فقط نظام موظف است به آقا یا بانوی سلبریتی سرویس دهد و سلبریتی محترم فقط پول پارو کند و غُر بزند و مخالف خوانی کند.
چهرههایی که با اراده همین نظام، در رسانههای همین نظام و با هزینه بیت المال همین نظام و همین مردم، مشهور و متمول میشوند، اما تا مرکب مرادشان از پل میگذرد، تازه فیلشان یاد فرنگستان میکند و تازه شروع میکنند به دهن کجی به دولت و ملت! جماعتی که مادیان پروار روزگار آرامش اند و اسب چموش ایام فتنه!
مادامی که همه چیز آرام است، دو سره بار میکنند و با پروژههای کلان، بودجههای پیدا و پنهان دولت را نوش جان میکنند و با فروش بلیت کنسرتهای آبکی و سینمای تلخکی، شیره جان مردم را میکشند و آن هنگام که ناآرامی و فتنهای بروز کند، از روی کاناپه پنت هاوس فرمانیه یا از کنار استخر ویلای لواسان دستور آشوب صادر میکنند و بشکه بشکه بنزین بر آتش خشم و خشونت عمومی میریزند و نوجوانان و جوانان اقشار متوسط و ضعیف را به جان هم میاندازند.
۲. دایر مدار شدن فضای مجازی در زندگی امروز موجب شده است سلبریتی بودن به یک شغل دائم و پردرآمد بدل شود و سلبریتیها صاحب یک دکان دو نبش بر بازار حاشیه و شهرت شدند. اساسا برای سلبریتی بودن، دیگر حتی لازم نیست آثار هنری تولید کنند؛ بلکه کافی است در رسانههای مجازی و احیانا حقیقی، حضور مستمر داشته باشند. یک سلبریتی تا وقتی سلبریتی میماند که شهوت شهرتش فرو ننشیند و تمنای فالوورش زنده باشد. این نیاز مداوم به فالوور است که سلبریتی را به واکنشها و سوگیریهای عوام فریبانه در ناآرامی سوق میدهد.
در فتنه ها، سلبریتیها سریع از این نمد به دنبال کلاهی برای خود میگردند؛ بنابراین به سردمدار مجازی آشوبها تبدیل میشوند. با این کار هم صفحات مجازی شان پربازدید میشود و هم توهم آزادگی و جسارت میزنند و از بازی کردن در نقش چگوارای مجازی لذت میبرند.
دو دلیل دیگر و نتیجه گیری را در یادداشت بعدی عرض خواهم کرد.